آیین مهربانی

این وبلاگ رو تقدیم میکنم به همه مهربانهای ایران زمین

آیین مهربانی

این وبلاگ رو تقدیم میکنم به همه مهربانهای ایران زمین

بهانه ..............

بهانه....

  • تا حالا شده این قدر سنگین باشی که حتی هق هق گریه هایت هم نتواند سبکت کند.
  • شده این قدر منتظر باشی تا سر روی زانو هات بذاری وگریه کنی . منتظر یک تنهایی باشی یک تنهایی که بتونی خودت رو با یه داد با یه شیون با یه گریه ی خفه با یه شعار رمانتیک با یه لیوان آب با یه سرمای دست با یه دیوار محکم با یه درخت خم با یه پیاده روی بی سرانجام ..
  • شده یا نه هنوز خودت رو بخواهی  هر جوری هست خالی کنی و قتی نمی تونی پذیرای این همه احساس باشی این همه احساس نا همانگ .
  • وقتی بغض آخرین فشار هایش را می آورد وقتی چشمهایت دیگر همه جا رو مرطوب می بینه و به دنبال یک گوش می گردی که برایش درد دل کنی -
  •  سراغ که می روی وقتی هیچ کس رو نداری و قتی در این خالی کردن خودت این قدر اشتباه می کنی .
  • وقتی زبونت که همه ی کلمات را دو برابر می کنه نمی تواند حتی یک جمله رو بگوید و حتی نگاه های بی نهایت نافظت نمی توانه منظورت را بفهماند وقتی دیگه اصلا دورگری هایت براش بی معنی می شه  .
  • حالا می خواهی درد دل کنی با کی دردل می کنی ؟
  • شده تا حالا بری سراغش و قتی تنها هستی وقتی که دیگه تیغ تا کنار گردنت رسیده .
  • بری بگی اشتباه کردم باز هم حرف هایم رو گوش کن دیگه این بار اشتباه نمی کنم .
  • تا آخر عمر می مونم در این خونه نمی خواهم از این جا بروم  .
  • وقتی سنگینی دست های نوازشش رو روی سر تنهات حس می کنی وقتی صدای همدردی اش از در و دیوار شنیده می شه دیگه چه میکنی
  • و قتی همه ی سختی هایت را برایش دوباره می گویی ار اون از این از همه ی اون های که اشکت رو روی گونه هات سرازیر کردند .
  • وقتی همه ی این ها رو براش تعریف می کنی دیگه فکر می کنی سبک شدی بدون نیاز به چیزی که قبلا لازم می دونستی .
  •  
  •  هنوز در ذهنم نقش دارد که فریادی در نیمه شب مرا خواند و صوتی مرا برد و ندای گریه های ریزم در پهنای صورت فقط یادآور این بود که یا الله مددی که بدون این دل تنگی های و این دلدارهایت به آتش خود ساخته گرفتار می امدم .
  • و باز هم من برایش برای پاک ترین خدای سرزمینم از یکای دل تا پروردگار ذهن درد دل خواهم کرد .